وصیت نامه شهدا
ما در انتظار مقدم توییم ای امید آخرین!
ما در انتظار مقدم توییم ای امید آخرین!

و ما بعد از شما چه کرده ام ؟!؟!؟!
پیامک به مناسبت سالروز ازدواج امام علی (علیه السلام) و حضرت فاطمه (س)
ازدواجی ساده با ساز و برگی اندک، اما صفا و صمیمیتی بسیار
صورت گرفت که تحسین همگان را بر انگیخت و اسوه ای برای آیندگان شد
آن پیوند ساده و بی ریا جز پیوند دو معصوم و برگزیده، علی و فاطمه، نبود.
——————————————
در شب اول ذیحجه که هلال ماه با کرشمه خودنمایی می کرد
خورشید به خانه علی علیه السلام وارد شد
باد صبا همه را خبر رسانید که: زیور ببندید؛
نور با نور پیوست و جهان روشن شد.
درختان شکوفه های خود را بر زمینیان ارزانی داشتند.
——————————————
آسمان در گوشه ای از زمین نشسته است؛
باادب و احترام تا از این مجلس باصفای صمیمیت ، نکته برداری کند.
دلدادگی ها، قاصدی فرستاده اند تا مهر علی و فاطمه را بشارت آوَرَد.
دنیا، درس آموز نوربارانی این عشق است.
——————————————
امشب، شبی است که دو نیمه سیب با هم پیوند می خورند
تا گونه های زمین از شوق، گل بیاندازند.
آسمان، تنها سقفی است که این همه شادی را تاب می آورد.
کوچه در آستانه آمدنتان ایستاده است به شوق.
——————————————
این سپردن دست عروسی به تکیه گاهی یک مرد نیست؛
این سپردن انسان است به حریم بی انتهای عصمت
این پیامبر صلی الله علیه و آله نیست که دخترش را به علی علیه السلام می سپارد؛
این خداست که اختیار و اعتبار بشر را به علی و زهرا علیهاالسلام وامی نهد . . .
——————————————
بر اوج محبت علی اوجی نیست
در بحر بجز کرامتش موجی نیست
در کل ممالک و مذاهب به جهان
مانند علی و فاطمه زوجی نیست
——————————————
سالروز نورانی ترین پیوند هستی مبارک .
——————————————
فاطمه جان؛ بسته خدا عقد تو را با علی
فاطمه شد چشم و چراغ خانه ات یا علی
——————————————
سالروز پیوند گل باغ نبوی با امیرالمؤمنین مولا علی، تبریک و تهنیت.
زندگينامه امام جواد علیه السلام
زندگينامه امام جواد (ع)
حضرت امام محمد
تقی جوادالأئمه (ع )
امام نهم شيعيان
حضرت جواد (ع ) در سال 195هجری در مدينه ولادت يافت .
نام نامي اش محمد معروف به جواد و تقی است .
القاب ديگری مانند : رضی و متقی نيز داشته ، ولی تقی از همه معروفتر
مي باشد .
مادر گرامي اش سبيکه يا خيزران است که اين دو نام در تاريخ زندگی آن
حضرت ثبت است .
امام محمد تقی (ع ) هنگام وفات پدر 8 ساله بود .
پس از شهادت جانگداز حضرت رضا عليه السلام در اواخر ماه صفر سال 203ه
مقام امامت به فرزند ارجمندش حضرت جوادالأئمه (ع ) انتقال يافت .
مأمون خليفه عباسی که همچون ساير خلفای بنی عباس از پيشرفت معنوی و
نفوذ باطنی امامان معصوم و گسترش فضايل آنها در بين مردم هراس داشت ، سعی
کرد ابن الرضا را تحت مراقبت خاص خويش قرار دهد .
" از اينجا بود که مأمون نخستين کاری که کرد ، دختر خويش ام الفضل را به
ازدواج حضرت امام جواد (ع ) درآورد ، تا مراقبی دايمی و از درون خانه
، بر
امام گمارده باشد . رنجهای دايمی که امام جواد (ع ) از ناحيه اين مأمور
خانگی
برده است ، در تاريخ معروف است " .
از روشهايی که مأمون در مورد حضرت رضا (ع ) به کار مي بست ، تشکيل
مجالس بحث و مناظره بود . مأمون و بعد معتصم عباسی مي خواستند از اين راه -
به گمان باطل خود - امام (ع ) را در تنگنا قرار دهند . در مورد فرزندش حضرت
جواد (ع ) نيز چنين روشی را به کار بستند . به خصوص که در آغاز امامت هنوز
سنی از عمر امام جواد (ع ) نگذشته بود . مأمون نمي دانست که مقام ولايت و
امامت که موهبتی است الهی ، بستگی به کمی و زيادی سالهای عمر ندارد .
باری ، حضرت جواد (ع ) با عمر کوتاه خود که همچون نوگل بهاران زودگذر
بود ، و در دوره ای که فرقه های مختلف اسلامی و غير اسلامی در ميدان
رشد و نمو يافته
بودند و دانشمندان بزرگی در اين دوران ، زندگی مي کردند و علوم و فنون ساير
ملتها پيشرفت نموده و کتابهای زيادی به زبان عربی ترجمه و در دسترس قرار
گرفته بود ، با کمی سن وارد بحثهای علمی گرديد و با سرمايه خدايی امامت که
از
سرچشمه ولايت مطلقه و الهام ربانی مايه گرفته بود ، احکام اسلامی را مانند
پدران
و اجداد بزرگوارش گسترش داد و به تعليم و ارشاد پرداخت و به مسائل بسياری
پاسخ گفت . برای نمونه ، يکی از مناظره های ( = احتجاجات ) حضرت امام
محمد
تقی (ع ) را در زير نقل مي کنيم :
" عياشی در تفسير خود از ذرقان که همنشين و دوست احمد بن ابی دؤاد بود ،
نقل مي کند که ذرقان گفت : روزی دوستش ( ابن ابی دؤاد ) از دربار معتصم
عباسی
برگشت و بسيار گرفته و پريشان حال به نظر رسيد . گفتم : چه شده است که
امروز
اين چنين ناراحتی ؟ گفت : در حضور خليفه و ابوجعفر فرزند علی بن موسی الرضا
جريانی پيش آمد که مايه شرمساری و خواری ما گرديد . گفتم : چگونه ؟ گفت :
سارقی را به حضور خليفه آورده بودند که سرقتش آشکار و دزد اقرار به
دزدی کرده
بود . خليفه طريقه اجرای حد و قصاص را پرسيد . عده ای از فقها حاضر بودند ،
خليفه دستور داد بقيه فقيهان را نيز حاضر کردند ، و محمد بن علی الرضا را
هم
خواست .
خليفه از ما پرسيد :
حد اسلامی چگونه بايد جاری شود ؟
من گفتم : از مچ دست بايد قطع گردد .
خليفه گفت : به چه دليل ؟
گفتم : به دليل آنکه دست شامل انگشتان و کف دست تا مچ دست است ، و
در قرآن کريم در آيه تيمم آمده است : فامسحوا بوجوهکم و ايديکم . بسياری از
فقيهان حاضر در جلسه گفته مرا تصديق کردند .
يک دسته از علماء گفتند : بايد دست را از مرفق بريد .
خليفه پرسيد : به چه دليل ؟
گفتند : به دليل آيه وضو که در قرآن کريم آمده است : ... و ايديکم الی
المرافق . و اين آيه نشان مي دهد که دست دزد را بايد از مرفق بريد .
دسته ديگر گفتند : دست را از شانه بايد بريد چون دست شامل تمام اين
اجزاء مي شود .
و چون بحث و اختلاف پيش آمد ، خليفه روی به حضرت ابوجعفر محمد بن علی
کرد و گفت :
يا اباجعفر ، شما در اين مسأله چه مي گوييد ؟
آن حضرت فرمود : علمای شما در اين باره سخن گفتند . من را از بيان مطلب
معذور بدار .
خليفه گفت : به خدا سوگند که شما هم بايد نظر خود را بيان کنيد .
حضرت جواد فرمود : اکنون که من را سوگند مي دهی پاسخ آن را مي گويم .
اين
مطالبی که علمای اهل سنت درباره حد دزدی بيان کردند خطاست . حد صحيح اسلامی
آن است که بايد انگشتان دست را غير از انگشت ابهام قطع کرد .
خليفه پرسيد : چرا ؟
امام (ع ) فرمود : زيرا رسول الله (ص ) فرموده است سجود بايد بر هفت
عضو از بدن انجام شود : پيشانی ، دو کف دست ، دو سر زانو ، دو انگشت ابهام
پا ، و اگر دست را از شانه يا مرفق يا مچ قطع کنند برای سجده حق تعالی محلی
باقی نمي ماند ، و در قرآن کريم آمده است " و ان المساجد لله ... " سجده
گاه ها
از آن خداست ، پس کسی نبايد آنها را ببرد .
معتصم از اين حکم الهی و منطقی بسيار مسرور شد ، و آن را تصديق کرد و امر
نمود انگشتان دزد را برابر حکم حضرت جواد (ع ) قطع کردند .
ذرقان مي گويد : ابن ابی دؤاد سخت پريشان شده بود ، که چرا نظر او در محضر
خليفه رد شده است . سه روز پس از اين جريان نزد معتصم رفت و گفت :
يا اميرالمؤمنين ، آمده ام تو را نصيحتی کنم و اين نصحيت را به شکرانه
محبتی که نسبت به ما داری مي گويم . معتصم گفت : بگو .
ابن ابی دؤاد گفت : وقتی مجلسی از فقها و علما تشکيل مي دهی تا يک مسأله
يا مسائلی را در آنجا مطرح کنی ، همه بزرگان کشوری و لشکری حاضر
هستند ، حتی
خادمان و دربانان و پاسبانان شاهد آن مجلس و گفتگوهايی که در حضور تو
مي شود
هستند ، و چون مي بينند که رأی علمای بزرگ تو در برابر رأی محمد بن
علی الجواد
ارزشی ندارد ، کم کم مردم به آن حضرت توجه مي کنند و خلافت از خاندان تو به
خانواده آل علی منتقل مي گردد ، و پايه های قدرت و شوکت تو متزلزل مي گردد
.
اين بدگويی و اندرز غرض آلود در وجود معتصم کار کرد و از آن روز در صدد
برآمد اين مشعل نورانی و اين سرچشمه دانش و فضيلت را خاموش سازد .
اين روش را - قبل از معتصم - مأمون نيز در مورد حضرت جوادالأئمه (ع )
به کار مي برد ، چنانکه در آغاز امامت امام نهم ، مأمون دوباره دست به
تشکيل
مجالس مناظره زد و از جمله از يحيی بن اکثم که قاضی بزرگ دربار وی بود ،
خواست تا از امام (ع ) پرسشهايی کند ، شايد بتواند از اين راه به موقعيت
امام (ع ) ضربتی وارد کند . اما نشد ، و اما از همه اين مناظرات سربلند
درآمد .
روزی از آنجا که " يحيی بن اکثم " به اشاره مأمون مي خواست پرسشهای خود
را مطرح سازد مأمون نيز موافقت کرد ، و امام جواد (ع ) و همه بزرگان و
دانشمندان را در مجلس حاضر کرد . مأمون نسبت به حضرت امام محمد تقی (ع )
احترام بسيار کرد و آنگاه از يحيی خواست آنچه مي خواهد بپرسد . يحيی که
پيرمردی
سالمند بود ، پس از اجازه مأمون و حضرت جواد (ع ) گفت : اجازه مي فرمايی
مسأله ای از فقه بپرسم ؟ حضرت جواد فرمود :
آنچه دلت مي خواهد بپرس .
يحيی بن اکثم پرسيد : اگر کسی در حال احرام قتل صيد کرد چه بايد بکند ؟
حضرت جواد (ع ) فرمود : آيا قاتل صيد محل بوده يا محرم ؟ عالم بوده يا
جاهل ؟ به عمد صيد کرده يا خطا ؟ محرم آزاد بوده يا بنده ؟ صغير بوده يا
کبير ؟
اول قتل او بوده يا صياد بوده و کارش صيد بوده ؟ آيا حيوانی را که کشته است
صيد تمام بوده يا بچه صيد ؟ آيا در اين قتل پشيمان شده يا نه ؟ آيا اين عمل
در
شب بوده يا روز ؟ احرام محرم برای عمره بوده يا احرام حج ؟
يحيی دچار حيرت عجيبی شد . نمي دانست چگونه جواب گويد . سر به زير
انداخت و عرق خجالت بر سر و رويش نشست . درباريان به يکديگر نگاه مي کردند
.
مأمون نيز که سخت آشفته حال شده بود در ميان سکوتی که بر مجلس
حکمفرما بود ،
روی به بنی عباس و اطرافيان کرد و گفت :
- ديديد و ابوجعفر محمد بن علی الرضا را شناختيد ؟
سپس بحث را تغيير داد تا از حيرت حاضران بکاهد .
باری ، موقعيت امام جواد (ع ) پس از اين مناظرات بيشتر استوار شد .
امام جواد (ع ) در مدت 17سال دوران امامت به نشر و تعليم حقايق اسلام
پرداخت ، و شاگردان و اصحاب برجسته ای داشت که : هر يک خود قله ای بودند از
قله های فرهنگ و معارف اسلامی مانند :
ابن ابی عمير بغدادی ، ابوجعفر محمد بن سنان زاهری ، احمد بن ابی نصر
بزنطی کوفی ، ابوتمام حبيب اوس طائی - شاعر شيعی مشهور - ابوالحسن
علی بن
مهزيار اهوازی و فضل بن شاذان نيشابوری که در قرن سوم هجری مي زيسته اند .
اينان نيز ( همچنانکه امام بزرگوارشان هميشه تحت نظر بود ) هر کدام به
گونه ای مورد تعقيب و گرفتاری بودند . فضل بن شاذان را از نيشابور بيرون
کردند . عبدالله بن طاهر چنين کرد و سپس کتب او را تفتيش کرد و چون مطالب
آن کتابها را - درباره توحيد و ... - به او گفتند قانع نشد و گفت مي خواهم
عقيده سياسی او را نيز بدانم .
ابوتمام شاعر نيز از اين امر بي بهره نبود ، اميرانی که خود اهل شعر و
ادب بودند حاضر نبودند شعر او را - که بهترين شاعر آن روزگار بود ، چنانکه
در
تاريخ ادبيات عرب و اسلام معروف است - بشنوند و نسخه از آن داشته باشند .
اگر کسی شعر او را برای آنان ، بدون اطلاع قبلی ، مي نوشت و آنان از
شعر لذت
مي بردند و آن را مي پسنديدند ، همين که آگاه مي شدند که از ابوتمام است
يعنی
شاعر شيعی معتقد به امام جواد (ع ) و مروج آن مرام ، دستور مي دادند که آن
نوشته را پاره کنند . ابن ابی عمير - عالم ثقه مورد اعتماد بزرگ - نيز در
زمان هارون و مأمون ، محنتهای بسيار ديد ، او را سالها زندانی کردند ،
تازيانه ها زدند . کتابهای او را که مأخذ عمده علم دين بود ، گرفتند و باعث
تلف شدن آن شدند و ... بدين سان دستگاه جبار عباسی با هواخواهان علم
و فضيلت
رفتار مي کرد و چه ظالمانه !
شهادت حضرت جواد (ع )
اين نوگل باغ ولايت و عصمت
گرچه کوتاه عمر بود ولی رنگ و بويش مشام
جانها را بهره مند ساخت . آثار فکری و رواياتی که از آن حضرت نقل شده
و
مسائلی را که آن امام پاسخ گفته و کلماتی که از آن حضرت بر جای مانده
، تا
ابد زينت بخش صفحات تاريخ اسلام است . دوران عمر آن امام بزرگوار 25سال و
دوره امامتش 17سال بوده است .
معتصم عباسی از حضرت جواد (ع ) دعوت کرد که از مدينه به بغداد بيايد .
امام جواد در ماه محرم سال 220هجری به بغداد وارد شد . معتصم که عموی ام
الفضل
زوجه حضرت جواد بود ، با جعفر پسر مأمون و ام الفضل بر قتل آن حضرت
همداستان
شدند .
علت اين امر - همچنان که اشاره کرديم - اين انديشه شوم بود که مبادا
خلافت از بنی عباس به علويان منتقل شود . از اين جهت ، درصدد تحريک ام
الفضل
برآمدند و به وی گفتند تو دختر و برادرزاده خليفه هستی ، و احترامت از هر
جهت لازم است و شوهر تو محمد بن علی الجواد ، مادر علی هادی فرزند خود را
بر
تو رجحان مي نهد .
اين دو تن آن قدر وسوسه کردند تا ام الفضل - چنان که روش زنان نازاست -
تحت تأثير حسادت قرار گرفت و در باطن از شوهر بزرگوار جوانش آزرده خاطر شد
و به تحريک و تلقين معتصم و جعفر برادرش ، تسليم گرديد . آنگاه اين دو فرد
جنايتکار سمی کشنده در انگور وارد کردند و به خانه امام فرستاده تا سياه
روی
دو جهان ، ام الفضل ، آنها را به شوهرش بخوراند . ام الفضل طبق انگور را در
برابر امام جواد (ع ) گذاشت ، و از انگورها تعريف و توصيف کرد و حضرت
جواد (ع ) را به خوردن انگور وادار و در اين امر اصرار کرد . امام جواد (ع
)
مقداری از آن انگور را تناول فرمود . چيزی نگذشت آثار سم را در وجود
خود
احساس فرمود و درد و رنج شديدی بر آن حضرت عارض گشت . ام الفضل سيه کار
با ديدن آن حالت دردناک در شوهر جوان ، پشيمان و گريان شد ، اما پشيمانی
سودی نداشت .
حضرت جواد (ع ) فرمود : چرا گريه مي کنی ؟ اکنون که مرا کشتی گريه تو
سودی ندارد . بدان که خداوند متعال در اين چند روزه دنيا تو را به
دردی مبتلا
کند و به روزگاری بيفتی که نتوانی از آن نجات بيابی .
در مورد مسموم کردن حضرت جواد (ع ) قولهای ديگری هم نقل شده است .
زنان و فرزندان حضرت جواد (ع )
زن حضرت جواد (ع ) ام الفضل
دختر مأمون بود . حضرت جواد (ع ) از ام
الفضل فرزندی نداشت . حضرت امام محمد تقی زوجه ديگری مشهور به ام ولد و به
نام سمانه مغربيه داشته است . فرزندان آن حضرت را 4 پسر و 4 دختر نوشته اند
بدين شرح :
1 - حضرت ابوالحسن امام علی النقی ( هادی )
2 - ابواحمد موسی مبرقع
3 - ابواحمد حسين
4 - ابوموسی عمران
5 - فاطمه
6 - خديجه
7 - ام کلثوم
8 - حکيمه
حضرت جواد (ع ) مانند جده اش فاطمه زهرا زندگانی کوتاه و عمری سراسر
رنج و مظلوميت داشت . بدخواهان نگذاشتند اين مشعل نورانی نورافشانی کند .
امام نهم ما در آخر ماه ذيقعده سال 220ه . به سرای جاويدان شتافت . قبر
مطهرش در کاظميه يا کاظمين است ، عقب قبر منور جدش حضرت موسی بن جعفر (ع )
زيارتگاه شيعيان و دوستداران است .
پیامک به مناسبت شهادت امام محمد تقی علیه السلام
شهادت مظلومانه باب المراد جواد الائمه را به حضرت رضا علیه السلام
و تمامی شیعیان و دوستداران آن حضرت تسلیت عرض می نمایم . . .
.
.
.
آتش زند به قلب همه، سوز داغ تو / شد در اشک اهل ولا، چلچراغ تو
اى یادگار فاطمه، اى حجت نهم / گیرد زلال اشک من امشب سراغ تو . . .
.
.
.
مظلوم تر از جواد”ع”بغداد نداشت / آن مظهر داد ، تاب بیداد نداشت
می خواست که فریاد کند تشنه لبم / از سوز عطش طاقت فریاد نداشت . . .
.
.
.
نور نهم ز اوصیا، جلوه جان اولیا
روح به پیکر رضا ، عطر گل خدا جواد
با لب تشنه وای من ، جان به لبت رسیده بود
داشت حریم حجره ات ، غربت کربلا جواد . . .
.
.
.
از من گرفته همسر من خورد و خواب را / زهر جفا ز جان و دلم برده تاب را
واى از عناد دختر مامون که از جفا / مسموم کرد زاده ى ختمى ماب را . . .
.
.
.
برون حجره همه پایکوب و دست افشان
درون حجره یکی بود، دست و پا می زد
ایستاده بود و جوادالائمه جان می داد
ز او بپرس که زخم زبان چرا می زد ؟
.
.
.
آتش زهر اگر شعله به پیکر میزد / شعله بر جان و دلش یار ستمگر میزد
نوجوان بود ولی سیر دل از زندگی اش / بسکه آذربه دلش یار ستمگر میزد . . .
.
.
.
گله از دشمنی دشمن و بیگانه نداشت / ناله از کینه و بی مهری همسر میزد
طائر باغ رضا بود ولی کنج قفس / همچو مرغی که پرش سوخته پر پر میزد . . .
شهادت امام جواد (ع) تسلیت
.
.
.
منکه از سوز عطش در تب تابم مادر / تشنه ام تشنه ی یک جرعه ی آبم مادر
عجل آمد به سراغ من و در این دم مرگ / نه به بالین پسرم هست نه بابم مادر . . .
.
.
.
ابن الرضا به حجره غریبانه جان سپرد
او شمع جمع بود و چو پروانه جان سپرد
مسموم شد ز زهر جگر سوز اُمّ فضل
از روی شوق در ره جانانه جان سپرد . . .
.
.
.
ای شیعه بزن ناله و فریاد امشب / از غربت آن غریب کن یاد امشب
مسموم شد از زهر، جواد بن رضا / در حجره ی در بسته ی بغداد امشب . . .
.
.
.
خورشید سپهر عدل و داد است جواد
سر لوحه دفتر رشاد است جواد
در جود و سخا کسی به پایش نرسد
چون مظهر جود حق جواد است، جواد . . .
.
.
.
سلام ما به رخ انور امام جواد / درود ما، به تن اطهر امام جواد
غریب بود و غریبانه جان سپرد و نبود / کسى به وادى غم، یاور امام جواد . . .
.
.
.
سلام بر امام جواد(ع) که «جود» قطره ای بود در پیشانی بلندش
و «علم» غنچه ای بود از گلستانِ وجودش و «حلم» گوهری بود از گنجینه فضایلش.
.
.
.
سلام بر امام جواد(ع) که ۲۵ سال، خورشید فضیلت را رویاند و شکوفاند و خود،
فروزان تر از خورشید تابید و درخشید . . .
.
.
.
ای باب الحوائج، یا جواد الائمه! ای بهارِ نُهُم، تو را شهید کردند
در حالی که هنوز بیش از ۲۵ گُل در باغِ عمرت شکوفا نشده بود . . .
.
.
.
گلچین به باغ پرپر من خنده میکند
بر حال زارو مضطرمن خنده میکند
این درد خویش را به که گویم که ای خدا
در بی کسیم همسر من خنده میکند . . .
.
.
.
خانه ی دل از غم آن آشنا آتش گرفت
یا که گویم قلب او هم از جفا آتش گرفت
زهر کینه همچو میخی روی سینه جا گرفت
سینه و قلب و همه جای شما آتش گرفت . . .
.
.
.
گر که دردم دواکنى چه شود
حاجتم را روا کنى چه شود
قسمتم کربلا کنى چه شود
یا جوادالائمه ادرکنى
اى که روح عبادتى ما را
عذر خواه قیامتى ما را
جان زهرا عنایتى ما را
یا جوادالائمه ادرکنى
.
.
.
لب تشنه بود ، تشنة یک جرعه آب بود
مردی که درد های دلش بی حساب بود
پا می کشید گوشة حجره به روی خاک
پروانه وار غرق تب و التهاب بود . . .
پیامک های تسلیت امام باقر علیه السلام
کسی که بود شکافندهی تمام علوم هزار حیف که از زهر کینه شد مسموم
سر تو باد سلامت یا رسول الله وصّی پنجم تو کشته شد، ولی مظلوم
ای خدای باقر! ما را سنگریزه ای از سلسله جبال علوم باقری عنایت کن.
باقر علم جهان را تو ملقب باشی
تو به یادآور هر نالهی زینب باشی
دل شیعه نگرانت
زهر کین برده توانت
*****
امام باقر علیه السلام: محبت خود را در قلب برادرت، با محبت او در قلب خود بشناس.
*****
سالروز شهادت جانسوز نهال گلشن دین ، سپهر دانش و بینش، امام محمد باقر علیه السلام تسلیت باد.
اى گریبان خزان، چاک از بهار غربتت
آفتاب صبحدم، سنگ مزار غربتت
یک بقیع اندوه و ماتم، یک مدینه اشک وخون
سینههامان یک به یک آیینه دار غربتت
کاش مىشد روشناى تربت پاک تو بود
چلچراغ اشک ما در شام تارغربتت
***
در این سوگِ سترگ و جانکاه، خویشتن را قرار میبخشیم به رشتههای مروارید اندیشههای تو و میگشاییم دفتر پر برگ و بَرِ درسهایی را که از تو آموختهایم:
« سه چیز از مکارم دنیا و آخرتند: گذشت از کسی که به تو ستم کرده، پیوند با آن کس که از تو بریده، و بردباری به هنگامی که نسبت به تو نادانی میشود ».
هر چند زهر، قلب تو را پارهپاره کرد اما به یاد کرب و بلا گریه میکنى
اصلاً خود تو کرب و بلای مجسمى وقتی برای خون خدا گریه میکنى
هفتم ذی الحجه سالروز شهادت پنجمین پیشوای مومنان، امام محمد بن علی الباقر علیه السلام را به پیشگاه حضرت ولی عصر عجل الله فرجه و عموم شیعیان جهان تسلیت عرض می کنیم.
*****
امام باقر علیه السلام: مؤ من برادر مؤ من است،
نباید او را دشنام دهد،
و نباید از او مضایقه کند،
و نباید به او بدگمان شود.
*****
تو یادگار آخرینِ كربلایى
تو داغدار و دل غمینِ كربلایى
تفسیر دشت كربلا در سینه توست
دلها گرفتار غم دیرینه توست
آغوش بگشا، ای بقیع که سروِ عالم آرای دانش، همجوارت خواهد شد.
آغوش بگشا، ای تربت پنهان زهرا علیهاالسلام که فرزند مظلومی دیگر، به غربت آبادت میپیوندد.
آغوش بگشا که اینک آخرین یادگار لحظههای ارغوانی عاشورا را به دامان خواهی گرفت...
اى خفته همچو گنج، به ویرانه بقیع پر مى زند کبوتر دل، در هواى تو
در را به روى امت اسلام بسته اند آن گمرهان که بى خبرند از صفاى تو
*****
امام باقر علیه السلام: بهشت بر اشخاص فتنه گر و سخن چینِ، حرام است.
یاد دارم که در خرابه ی شام
بر دلم کوه عقده ها مانده
آمدم من مدینه اما وای
عمهی من رقیه جا مانده
ای کاشف قلمروهای نامکشوف معرفت!
تنها سر انگشتان دانش تو، گره از اسرار حقیقت میگشاید.
ای والاترین پیامدار مظلومیت شیعه!
میروی و میدانی که شیعه، هنوز تشنه آموختن است...
ز فرط درد مىگردم از این پهلو به آن پهلو كه در من زنده یاد پهلوى خیرالنساء كردند
امام باقر علیه السلام: چهار چیز از بهترین گنج هاست:
پنهان کردن نیاز
پنهان کردن صدقه
پنهان کردن درد
پنهان کردن مصیبت.
منبع : تبیان